مشاوره با متخصص
تماس تلفنی با ما تماس تلفنی با ما
ویزیت در منزل نوبت درمان آنلاین
ویزیت در منزل ویزیت در منزل

بیماری های اعصاب و روان

مقدمه

همه ما اصطلاحاتی مثل روانی، دیوانه، بیمار روانی، و… را شنیده ایم. این اصطلاحات حتی برای شوخی و گاها توهین به یکدیگر نیز استفاده می شوند. اما همان طور که دچار بیماری جسمی می شویم گاهی سیستم روان ما هم دچار مشکل می شود. در این طور مواقع از اصطلاح بیماری روانی یا اعصاب استفاده می کنیم.

بیماران اعصاب و روان نیز همانند سایر بیماران به درک کمک و همدلی از سوی جامعه احتیاج دارند پس بیاییم با افزایش آگاهی درباره ماهیت اختلالات روانی گامی در جهت کاهش درد و انگ زدایی از این بیماران برداریم:

آشنایی با بیماری های اعصاب و روان

بیماری های مرتبط با روان، سالیانه بخش زیادی از افراد جامعه را درگیر کرده و هزینه های زیادی را به افراد و سیستم بهداشتی جامعه تحمیل می کند.

معمولا اطلاعات چندانی راجع به این نوع اختلالات در دسترس افراد مبتلا و خانواده های آن ها قرار نمی گیرد. خود این اشخاص نیز به دلیل برخی عقاید نادرست که در جامعه در ارتباط با بیماری های اعصاب و روان وجود دارد، به موقع به دنبال درمان نرفته و اطلاعات درستی در رابطه با ماهیت بیماری خود ندارند.

اختلال روانی چیست؟

اختلال روانی چیست؟

همه ما در طول زندگی دوره هایی از افسردگی، غم، خشم و یا اضطراب را تجربه کرده ایم. بسیاری از ما در دوران زندگی خود طعم تنهایی، شک به ارزش ها و یاس و ناامیدی را چشیده ایم.

اما آیا در همه این موارد دچار یک اختلال روانی شده ایم؟ و یا صرفا یک حالت گذرا و واکنشی به اتفاقات ناخوشایند زندگی، را تجربه کرده ایم؟

ملاک های بیماری اعصاب

همانطور که گفتیم هر نوع پریشانی و حال بد نتیجه ی اختلال روانی نیست. خیلی از این موارد موقت و زودگذر هستند. لذا متخصصان برای یک اختلال روانی ملاک هایی را در نظر می گیرند. در ادامه این ملاک ها توضیح داده می شوند:

الف) انحراف از هنجارهای اجتماعی

هر جامعه برای رفتارهای قابل قبول خود معیارهای معین یا هنجارهایی دارد و رفتاری که به طور مشخصی از این معیارها دور و منحرف شده باشد، رفتار نابهنجار شناخته می شود.

اما اگر صرفا انحراف از هنجارهای اجتماعی را به عنوان ملاک و معیار برای تعریف نابهنجاری در نظر بگیریم مشکلاتی پیش می آید. رفتاری که در جامعه معینی بهنجار تلقی می شود ممکن است در جامعه دیگری نابهنجار باشد. مثلا شنیدن صداهای خاص در شرایطی که واقعا کسی صحبت نمی کند یا دیدن برخی افراد در شرایط نبودن هیچ شخص دیگر، در نظر مردمان برخی فرهنگ ها اصلا امور غیر عادی به حساب نمی آید.

حتی مفهوم نابهنجاری در یک جامعه خاص نیز در طول زمان ممکن است تغییر کند. مثلا نوع پوشش های خاصی که جوانان استفاده می کنند شاید چندین سال قبل نوعی نابهنجاری محسوب می شد. ولی امروزه اکثرا به عنوان تفاوت هایی در سبک زندگی به شمار می آیند.

بنابراین برای تعریف یک اختلال روانی به ملاک های بیشتری نیاز داریم.

ب) ناانطباقی بودن رفتار

بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی به جای اینکه اختلال روانی را برحسب انحراف از هنجارهای آماری یا اجتماعی تعریف کنند معتقدند که مهم ترین ملاک در این مورد این است که هر رفتار چگونه بر کیفیت زندگی شخص یا گروه اجتماعی تاثیر می گذارد؟

بر این اساس رفتاری نابهنجار است که ناانطباقی و متضمن پیامدهای زیان بار برای شخص یا جامعه باشد. بعضی از رفتارها بهزیستی شخصی را مختل می کنند. مثلا فردی که از جمعیت می ترسد و دچار اضطراب می شود نمی تواند در محیط شغلی، خانودگی و یا تحصیلی خود عملکرد مطلوبی داشته باشد.

ج) پریشانی شخصی

بیماری های روانی

 

این ملاک به احساس پریشانی خود شخص توجه دارد تا رفتارش. غالب کسانی که بیمار روانی شناخته می شوند – اما نه همه آن ها خود را به شدت در رنج و عذاب می دانند: به این معنا که مضطرب یا افسرده هستند. ممکن است دچار بی خوابی، بی اشتهایی و انواع دردهای بدنی باشند.

هیچ یک از سه ملاکی که در بالا به آن ها اشاره شد به تنهایی نشان دهنده اختلال روانی نیست و همه این ملاک ها در ارتباط با هم باید در نظر گرفته شوند. مثلا اگر کسی رفتاری داشته باشد که خیلی در تناسب با عرف و معیارهای جامعه نباشد ( انحراف از هنجار اجتماعی) و به اصطلاح عجیب و غریب باشد نمی توان گفت که این شخص دچار اختلال روانی است.

بلکه باید ببینیم که این رفتارها تا چه روی عملکرد زندگی وی تاثیر گذاشته و باعث اختلال در روند زندگی او شده است ( پریشانی شخصی) و همین طور اینکه چه قدر این رفتار به جامعه آسیب می رساند (نا انطباقی بودن رفتار). وقتی دو یا سه مورد از موارد بالا وجود داشته باشد به احتمال زیاد شخص دچار اختلال روانی شده است.

راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، در آخرین ویرایش خود بیماری روانی را به این صورت تعریف کرده است:

“اختلال روانی حالتی  است که ویژگی  آن بر هم خوردن بارز شناخت، نظم هیجانی یا رفتاری فرد است و خود بازتابی است از بد کارکردی فرایندهای زیستی، روانی یا رشدی که زمینه ساز عملکرد روانی هستند. اختلالات روانی معمولا با ناراحتی قابل ملاحظه یا کم توانی در فعالیت های اجتماعی، شغلی و یا سایر فعالیت های مهم زندگی فرد همراه هستند.”

انواع بیماری های روانی (طبقه بندی)

انواع بیماری های روانی

بیماری های اعصاب و روان به ۱۵ طبقه کلی تقسیم می شوند:

  1. دوره های نوباوگی، کودکی یا نوجوانی: اختلال هایی که ابتدا در این دوره ها آشکار می شوند. مانند عقب ماندگی ذهنی، اختلالات طیف اتیسم، اختلال بیش فعالی و نقص توجه یا همان ADHD و …
  2. گم گشتگی، زوال عقل، یاد زدودگی و سایر نارسایی های شناختی: در این بیماری ها کارکرد مغز مختل می شود.
  3. مصرف مواد: اختلالاتی که از مصرف مواد ناشی می شوند.
  4. طیف اسکیزوفرنی: گروهی از اختلال ها با ویژگی های مختل شدن حس واقعیت سنجی، اختلال بارز اندیشه و تفکر،رفتار عجیب و غریب. در بعضی از موارد بیمار تقریبا همیشه توهم و هذیان دارد.
  5. هیجان یا خلق: اختلالاتی که با هیجان یا خلق مرتبط است. شخص ممکن است به شدت افسرده یا بر عکس به طور غیر معمول خوشحال باشد و یا بین حالت های شادی و غم نوسان داشته باشد.
  6. اضطرابی و وسواسی: شامل اختلال هایی است که در آن ها یا اضطراب نشانه اصلی اختلال است یا وقتی شخص نتواند از موقعیت های ترس آور اجتناب کند یا وقتی در برابر میل به انجام دادن کارهای خاصی یا فکر های سمج مقاومت کند ( وسواس فکری – عملی ) دچارش می شود.
  7. جسمانی شکل: وقتی نشانه های اختلال جسمانی وجود دارد اما هیچ گونه مبنای عضوی برای آن ها نمی توان یافت. به نظر می رسد نقش اصلی با عوامل روانی باشد.
  8. گسستی: تغییرات موقت در کارکردهای هشیاری، حافظه یا هویت شخصی به علت اختلال های هیجانی.
  9. روابط جنسی: شامل اختلال در هویت جنسی مثل نارضایتی جنسیتی. اختلال عملکرد جنسسی نظیر ناتوانی جنسی، انزال زودرس . اختلال هدف گیری جنسی مانند علاقه جنسی به کودکان، دیگر آزاری یا خود آزاری.
  10. عادات غذا: شامل بی اشتهایی و پر اشتهایی عصبی.
  11. خواب: شامل کم خوابی مزمن، خواب آلودگی شدید، وقفه تنفسی. خواب گردی و حمله خواب.
  12. ساختگی: ابراز عمدی نشانه های جسمانی یا روانشناختی برای وانمود به بیمار بودن.( این بیماری از تمارض متفاوت است. در تمارض فرد عمدا و با هدف به دست آوردن نفع مشخصی مثلا فرار از سربازی یا دریافت غرامت ادعای بیماری می کند.
  13. کنترل تکانه: شامل دزدی مرضی ( دزدیدن چیزهایی که شخصی نیازی به آن ها ندارد.) قمار و آتش افروزی عصبی .
  14. شخصیت: الگوهایی دیرپا از رفتار غیر انطباقی شامل شیوه های ناپخته و نامناسب برای حل و فصل فشار روانی یا حل مشکلات.
  15. توجه بالینی: شامل بسیاری از مشکلاتی که مردم را به کمک خواهی وا می دارد. مانند مشکلات زناشویی، تعارضات والدین و نوجوانان و …..

در مقاله های آتی این اختلالات به طور مفصل شرح داده شده و علائم بالینی آن ها به همراه درمان های رایج شرح داده می شوند.

تصورات اشتباه درباره ی اختلالات روانی!

 

تصورات اشتباه از بیماری روانی

در جوامع مختلف افراد در مورد بیماری های روانی به دلیل ماهیت خاص آن ها اعتقاداتی وجود دارد که لزوما همه آن ها درست نیستند. در ادامه سعی شده است که به رایج ترین آن ها اشاره شده و درستی و نادرستی آن مورد بررسی قرار گیرد.

  • بیماری روانی درمان ندارد!

واقعیت اینکه با پیشرفت علم در این دوره به سختی می توانیم بگوییم که یک بیماری درمان ندارد. البته بعضی از اختلالات به دلیل ماهیت خاصی که دارند درمان سخت تری داشته یا درمان قطعی نداشته باشند ولی قابل کنترل هستند. خوشبختانه اکثر بیماری های اعصاب و روان درمان پذیر بوده و با انجام مشاوره های به موقع می توان از عود آن ها جلوگیری کرد.

  • بیماران بستری در بخش اعصاب و روان افراد خطرناکی هستند!

عمدتا این بیماران افراد بی آزاری هستند که آسیبی به دیگران نمی رسانند. در مواردی که هم ممکن است برای دیگران خطراتی ایجاد کنند حتما کنترل می شوند. پذیرش این افراد، احترام به آن ها و دانستن نکات لازم در مورد این نوع بیماری ها به این افراد کمک بسیار زیادی می کند.

  • مصرف داروهای اعصاب ضرر دارد و فرد را وابسته می کند!

مسلما هر دارویی در کنار فواید خود ممکن است عوارضی نیز داشته باشد. ولی فراموش نکنیم که این عوارض در در کنار سودی که می رسانند ناچیز است. اگر داروهای روانپزشکی زیر نظر پزشک متخصص و طبق دستور پزشک مصرف شود مشکلی برای فرد ایجاد نمی کند.

درمان اختلالات روانی

درمان مشکل روانی

به طور کلی برای درمان اختلالات روانی و بیماری های اعصاب و روان، از ۴ رویکرد کلی استفاده می شود:

  1. رویکرد زیست شناختی
    در این رویکرد نارسایی های دستگاه عصبی یا اختلالات ژنتیکی مسئول اختلالات روانی شناخته شده و برای درمان آن ها از طیف وسیعی از داروها استفاده می شود.
  2. رویکرد روان کاوی
    تکیه ی رویکرد روان کاوی بر اختلال روانی مبتنی بر وجود تعارض های ناخود آگاه است که معمولا از دوران کودکی برمی خیزد. و بر پایه مکانیسم های دفاعی، برای حل و فصل اضطراب قرار دارد که ناشی از تکانه ها و هیجان های واپس رانده شده است. در این رویکرد این طور فرض می شود که یادآوری و بازگرداندن تعارض ها و هیجان های ناخودآگاه به حیطه آگاهی، موجب از بین رفتن ضرورت کاربرد دفاع های روانی و در نتیجه بهبود یافتن اختلال است.
  3. رویکرد رفتاری
    رویکرد رفتاری به بررسی چگونگی شرطی شدن ترس ها با موقعیت های معین و نیز نقش تقویت در ایجاد و پایداری رفتارهای نامناسب می پردازد.
  4. رویکرد شناختی
    رویکرد شناختی، برخی اختلال های روانی را ناشی از نقص و نارسایی فرایندهای شناختی و بهبود آن ها را با تغییر آن شناخت ها امکان پذیر می داند. در این رویکرد به جای تکیه بر انگیزه ها و هیجان ها و تعارض های نهفته و پنهان، فرایندهای ذهنی آگاهانه مدنظر قرار دارد. برای آشنایی بیشتر با این رویکرد می توانید به مقاله خود آگاهی مراجعه کنید.
  5. آموزش خانواده
    آموزش خانواده به تنهایی یک درمان به حساب نمی آید، اما در کنار سایر درمان ها، چه درمان دارویی و چه درمان روانشناختی به بهبود بیمار کمک بسیار زیادی می کند. در این روش، اعضای خانواده طی جلساتی با جمبه های مختلف بیماری آشنا شده و نحوه برخورد درست با مشکلات بیمار و رفتارهای وی را می آموزند.

آیا این مقاله توانست به شما در ارتباط با بیماری روانی کمک کند؟ در رابطه با این بیماری های اعصاب و روان برای اطرافیان و یا خودتان نیاز به مشاوره دارید؟ همین الان مشاوره ی رایگان با تیم توان درمان را شروع کنید. همچنین می توانید نظرات و سوالات خود را در بخش زیر بپرسید.

  • معرفی اختلال روانی
  • ملاک های بیماری اعصاب و روان
  • انواع بیماری های روانی
  • درمان اختلالات روانی
Sending
۱
۵
نظر شما:
مجموع امتیازها: ۳.۲۷ ( تعداد نظرات: ۲۹۱)
شما می توانید نظرات خود را در رابطه با این مطلب در این قسمت درج نمایید.

توجه! در این بخش سوالات تخصصی شما توسط متخصصین پاسخ داده نخواهد شد. برای دریافت مشاوره تخصصی می توانید وارد سامانه مشاوره توانءء درمانءءء شوید.

31 دیدگاه

    • سلام و درود خسته نباشید ،من یک پسر‌۲۳ ساله هستم ،و مشکل لکنت زبان از ۴ سال پیش گرفتم و مو های دوستم را با دندان می کنم و حتی مو های پشت لبم ،طوری که بعدش خون میاد و زخم می شود ،الان رسیده به کندن مو های پاهام‌ با دست ،تپش قلب دارم حس می کنم اکسیژن نیست ،می خوام یه کاری رو انجام بدم می لرزم قبلش ، و عرق زیاد می کنم حتی توی اوج‌ سرما ، خواهش می کنم پاسخ بدید ،ممنون از سایت خوبتون
      • با سلام و احترام. شما نیازمند ارزیابی و درمان توسط دو تخصص گفتاردرمانی و روانشناسی دارید. گفتاردرمانی جهت اختلال لکنت و روانشناسی جهت مشکلات دیگری که فرمودید. لطفا از طریق سامانه ی مشاوره اقدام به ثبت پرونده در بخش گفتاردرمانی نمایید. هرآنچه در رابطه با لکنت زبان، شرایط استرس و اضطراب، وضعیت شغلی و تحصیلی و... وجود دارد برای ما بنویسید. در صورت نیاز سوالات تخصصی تر توسط درمانگران مجموعه از شما پرسیده خواهد شد. با تشکر
    • باسلام و احترام.اینجانب یک دختر15ساله دارم خیلی اعصبانی وبی تعادل هست.لطفابرای من کمک کنید
      • با سلام. لطفا از طریق سامانه ی مشاوره توان درمان عضو شده و اقدام به ثبت پرونده و ارتباط با متخصص روانشناسی فرمایید. همچنین کلیه ی توضیحات لازم را ارائه فرمایید تا مشکل شما دقیقتر ارزیابی شده و راهنمایی های لازم صورت گیرد. با تشکر
    • سلام من یک نوجوان در رده سنی 15سال هستم من بیشترین مشکلی که دارم بیشتر فهمیدن و داشتن هوش هیجانی فوق بالاست به طوری که همه چیز های عادی حتی داشتن دوست دختر یا دوست پسر ‌و حتی مواد مخدر هم برام حوصله سر بر و مسخرست و توان فکر نکردن هم ندارم در هر ثانیه هزار چیز ذهنمو ب اشغال خودش درمیاره شخصیت عجیب و مرموزی که دارم باعث میشه خیلی حس ها برام بی معنی باشن مثل ی تباهی خاص .
      • با سلام. آیا ارزیابی و تشخیص بالا بودن هوش هیجانی از جانب متخصص بوده است؟ در صورت تمایل می توانید در سامانه ی مشاوره ی توان درمان عضو شده و سوال خود را (همراه با شرح و جزئیات کاملتر) با متخصص روانشناسی مطرح نمایید تا ارزیابی و بررسی های تکمیلی صورت گیرد.
    • بیماری.که.شیش.بارسرش.زیربرق.رفته.بستری.شده.دگترگفته.ام.دی.دی.نطرشما.دکتراشتباه.نکرده
      • با سلام. توضیحات شما بسیار محدود و ناکافی است. لطفا از سامانه ی مشاوره اقدام فرمایید و درخواست خود را همراه با توضیحات کامل ارسال نمایید. با تشکر
    • سلام،تورخدا کمکم کنی،من از کوچکی تو ی محیط خشن پراز دعوابزرگ شدم بعدش هم بایکی که خودش هم بیماری اعصاب داره ازدواج کردم،وهرروزباهاش دعوا دارم.به ی ادم عصبی زود جوش پراسترس اضطرابی شدم.الان خودمم بی نهایت ناراحتم بیشترمواقع گریه میکنم حالم خیلی بدمیشه بی قرارم،تمام استخوانی بدنم میلرزن،دوس دارم دعوا کنم،همه اطرافیانم از دستم کلافن،حوصلمو ندارم،حتی دوسه بار قصدخودکشی داشتم،زودی عصبیانی میشم تاجایی که انگارمیخوام منفجرشم،حالا خواهشا ی راهی جلو پام بزاری،من باید چکار کنم،به کجا مراجعه کنم؟
      • سلام و احترام. شرایط شما را درک میکنم. شما نیاز دارید که حتما زیر نظر روانشناس قرار بگیرید. احتمالا نیاز به مصرف دارو نیز داشته باشید. برای تجویز دارو باید به روانپزشک مراجعه نمایید. این دارو می تواند به شما کمک کند تا برنامه ی مشاوره ی خود را بهتر پیگیری نمایید. پیشنهاد میکنم حتما به یک روانشناس در شهری که حضور دارید مراجعه بفرمایید. در ادامه ممکن است نیاز باشد تا همسرتان نیز به جلسات مشاوره بپیوندند. اگرچه مشکلاتی که در این زمینه خواهید داشت را درک میکنم. با اینحال باید از یک جایی شروع کنید. حتی اگر همسرتان مخالف حضور در جلسات هستند شما اقدام به اینکار بفرمایید.
    • سلام خسته نباشيدمن يسري علائم دارم که خيلي اذيتم ميکنن ميخام بدونم بايد به روانپزشک مراجعه کنم يا روانشناس؟به مدت يک سال وسواس گرفتم خيلي شديد نيس اما اذيت ميکنه از يه طرف ميگم چيز مهمي نيس ولي تا اون مشکل مثلا يک لکه کوچيک رو ميز حل نشه همش بهش فکر ميکنم و اذيتم ميکنه.مشکل تمرکز دارم اصلا به هيچ وجه نميتونم رو هيچ چيزي تمرکز کنم.و يه مشکل که چند ماهه برام پيش اومده، يه احساس گناه شديد نسبت به همه چي و همه کس تو من هست انگار هر کي هرکاري ميکنه يه جوريا تقصير منم هس يا حتي وقتي با پدر مادرم سر يه چيزي ب تفاهم نميريسيم از يه طرف ميدونم که حق با منه ولي اين احساس گناه نميزاره بحثو ادامه بدم و به چيزي که ميخام برسم اينجوريه که انگار هميش حق با اونا ولي خب نيس ولي اين احساسه نميذاره کاري بکنماحساس افسردگي هم هست ک تقريبا خيلي وقته شايد 4ساله، ولي سعي کردم خودمو مشغول کنم و به مشکلاتم فکر نکنممشکلات ديگم هس ولي جدي تريناشون ايناسخيلي ممنون ميشم اگر کمک کنين
      • سلام و احترام. در ابتدا پیشنهاد می کنیم به یک روانشناس مراجعه بفرمایید. به احتمال بسیار زیاد باید به روانپزشک نیز مراجعه بفرمایید. روانپزشک به شما دارو میدهد. این دارو مواد شیمیایی مغز را متعادل می کند. مشاور روانشناس نیز به شما کمک می کند که افکار خود را منظم کنید. این موارد به دلیل اینکه در شما احساس ناخوشایند ایجاد میکنند باید پیگیری شوند. همچنین این موضوع را با به تعویق انداختن رها نفرمایید. اگر موضوعی باشد که خود به خود قرار است خوب شود در این مدت باید حل میشد. پس زمان آن رسیده است که درمان اصولی در رابطه با علایمی که فرمودید داشته باشید.
    • با سلام و خسته نباشیدخواهرم چند ساله که بیماری اعصاب داره تا وقتی که قرصاشو میخورد خوب بود اما از زمانی که کنار گذاشته رفتاراش بقیه رو اذیت میکنه مثلا میگه نفسم بالا نمیاد و صدا با گلوش در میاره میگه تا راه نفسم باز شه، بعضی مواقع اونقد صدا در میاره که اطرافیان کلافه میشن. باید چکار کنیم. به هیچ عنوان نمی پذیره که باید دارو مصرف کنه.لطفا راهنمایی کنید.ممنون
      • با سلام و احترام. علت زمینه ای که دارو گرفتند چه بوده است؟ چه داروهایی مصرف میکردند؟ چرا مصرف داروی خود را قطع کرده اند؟ اینکه میفرمایید بیماری اعصاب دارند طیف گسترده ای از بیماری ها را شامل می شود.
    • سلام خسته نباشین من 26سالمهمن حدود سه سال پیش یه شیش ماهی مواد روانگردان استفاده کردم تا اخرین شب ک حالم بد شد خیلی بد یه استرس بیش از حدو تجربه کردم ولی اشتباهم این بود دکتر نرفتم تا صبح باهاش دستو پنجه نرم کردم ولی از فرداش متوجه شدم ک تو روز دو یا سه ساعتی منگ میشم رگ دستو پام میپرید ک هنوزم میپره بعضی از قسمتای پام داغ میشه مخصوصا روی پام بعد شیش ماهی رفتم دکتر تو این شیش ماهم شبو روز بخاطر این مشکلات استرس داشتم نوار مغزی دادم گفتن اصلا خوب نیس بعدش داروهایی برام نوشتن منم واقعیت بعد قط مواد مخدر از هرجور قرصی میترسم ینی انقد تلقین میکنم ک الان باز اونجوری میشم ک نمیتونم بخورم خلاصه الان سه سال گذشته حالم خیلی بهتره اون علائم حیلی کمتر شده ولی هنوز عذابم میده ک ایا خوب میشم یا نه یه چندوقتیم هس علائم بیماری ام اسو میخونم میبینم خیلی شبیهه خلاصه هر دوره ای با یچی خودمو زجر میدمو اینم دست خودم نیس الان واقعا با این فکر دارم عذاب میکشم بعضی اوقاتم غذا تو گلوم گیر میکنه ولی به دکتری هم ک میرم متخصص مغزو اعصابه هرچی میگم این حس عذابم میده کاش بنویسین ازمایششو بدم میگه نیاز نیس ولی باز ترسه هس بی زحمت راهنماییم کنید.. 
      • سلام و احترام. بهتر است به یک روانشناس در جهت حل مشکلات فکری که دارید مراجعه بفرمایید. این احساس ترس به شما کمک کرده که از مواد روانگردان دور بمانید. اما هنوز افکار شما منظم و سازمان یافته نشده است. اینکه غذا در گلوی شما گیر میکند دلایل مختلفی می تواند داشته باشد. چقدر این اتفاق در طول روز ایجاد می شود؟ آیا در خوردن غذای خاصی مشکل دارید؟ همچنین در صورت نیاز به مصرف دارو در کنار بحث روانشناختی، باید به روانپزشک مراجعه نمایید. دارویی که به شما می دهد کمک می کند تا تعادل مواد شیمیایی در مغز شما برقرار شود. همچنین با مشاوره روانشناختی مشکلات فکری شما بهبود می یابد.
    • سلام وقت بخیر من ۱۷ سالمه و تقریبا یک ساله که مواد مصرف میکنم اتفاقاتی افتاده که خیلی منو ترسونده به طور مثال با فردی دعوا کردم ولی اصلا هیچ چیز از آن یادم نمی آید عمدتا احساس نارضایتی و بی هدفی دارم در مورد برخی مسائل کوچیک به شدت عصبانی میشم که تنها بعد پونزده دیقه احساسم فروکش میکنه به خواب زیادی احتیاج دارم راجب خیلی از کارهایی که میکنم فکری نمیکنم نه اینکه نخوام ولی نمیتونم مثلا روابط جنسی میخام بدونم آیا اینها به علت بلوغه یا من مشکلی دارم
      • با سلام. چه نوع مخدری مصرف می کنید؟ میزان مصرف شما نیز مهم است. به طور کلی علائمی که فرموده اید بسیار مرتبط با مصرف مواد مخدر هستند. لذا توصیه می کنیم جهت درمان آن هرچه سریعتر اقدام نمایید. این مسئله جوانب زیادی از زندگی شما را درگیر خواهد کرد. لذا هرچه سریعتر درمان آن را شروع کنید موفق تر خواهید بود
        • فقط ماریجوانا مصرف میکنم هفته ای پنج یا شش بار
        • مصرف اینگونه مواد با میزان بالا می تواند عواقب زیادی داشته باشد. علایمی که فرمودید نیز می تواند با این موضوع مرتبط باشد. پیشنهاد میکنیم جهت درمان و حل این موضوع هرچه سریعتر اقدام فرمایید. به هر دلیلی که اینگونه مواد را مصرف میکنید، راهکار جایگزین و بهتری وجود دارد.
    • سلام من چند وقتی هس ک دچار اختلال پانیک شدم بعد مصرف ی سری قرص یکم بهتر شدم ولی الان دچار اختلال در ضربان قلب شدم و در نفس کشیدن مشکل دارم جوری ک ی موقع هایی احساس میکنم نفسم ب مدت چند ثانیه قطع میشه من باید ب دکتر اعصاب و روان مراجعه کنم یا قلب ؟
      • با سلام و احترام. بسته به اینکه این علائم دقیقا چه منشا و ریشه ای دارند باید ارزیابی دقیق شوید. طبق علائمی که میفرمایید پیشنهاد میکنم برای درمان همه جانبه این سه مورد را پیگیری نمایید: 1-مراجعه به متخصص روانپزشکی برای دریافت برنامه درمانی بخصوص دارودرمانی مرتبط با شرایط پانیک و اضطراب 2-مراجعه به روانشناس و مشاور جهت ترکیب برنامه ی دارودرمانی و درمان روانشناختی. این درمان بسته به رویکرد درمانگر شما تعیین می شود. 3-مراجعه به پزشک قلب جهت ارزیابی و معاینه و اطمینان پیدا کردن از اینکه علائم فعلی شما در نتیجه ی مشکلات قلبی نیست. گاها برای اینکه به قلب شما آسیبی نرسد داروهایی به شما ارائه می شود تا دوره ی روانشناختی و دارویی اضطراب شما تکمیل شود. اضطراب ممکن است علائم فیزیولوژیک ایجاد کند. در نهایت به این نکته توجه ویژه نمایید که درمان دارویی را با درمان روانشناختی تکمیل کنید. با تشکر
    • سلام خسته نباشید ببخشید من خواهرم 30 سالشه اول خود به خود پاهاش بیحس میشدن بعد کم کم لکنت زبان گرفت همه نوار قلب ومغز وهمه مدارک پزشکیش سالمه الان 4روز خود به خود نزدیک 2ساعت اخلاقش عوض میشه مثل یه بچه میشه اخلاقش عروسک بغل میکنه ومیخواد دختر 6سالش باهاش بازی کنه اگه بازی نکنه ازش بدش میادمیخواستم بدونم این چه نوع مریضی اعصاب وروان ایا درمان داره؟
      • با سلام. آیا MRI مغز گرفته اید؟ نتیجه ی MRI نیز سالم بوده است؟ نظر پزشک متخصص مغز و اعصاب ایشان در خصوص علائم چه بوده است؟ آیا ایشان از علائمی که دارند آگاه هستند؟ مثلا در زمانی که تغییر خلق می دهند به این موضوع آگاهند؟ بعد از این تغییر خلق به خاطر می آورند که چه رفتارهایی انجام داده اند؟ با تشکر
        • سلام خسته نباشید بله همه مدارک پزشکیشون سالم .الان بعضی وقتا هیچکدوم از اعضای خانوادمون به مدت نیم ساعت نمیشناسه  دخترش نمیشناسه میگه مهمون اومده خودش از حال خودش خبر داره وقتی حالش بدمیشه.کاملا همه حرکات خودشو به یاد میاره بعدش لطفا کمکم کنید
        • لطفا از صفحه ی "تماس با ما" اقدام فرمایید تا بتوانیم جهت پیگیری بیشتر با شما در ارتباط باشیم. توجه بفرمایید که اطلاعات تماس را به درستی وارد نمایید. با تشکر
    • سلام خسته نباشید ما از اهواز به اصفهان اومدیم یک شب من اونقدر به رفیقام فکر کردم که صبح بیدار شدم دیدم که یک ذهنیت خاصی تو ذهنمهدر واقع به هرکس فکر می کردم احساس می کردم دارم یکی مثل اون می شومقبلا فقط موقع درس خواندن بود اما الان ولم نمیکنهخواهشمندم کمکم کنید
      • با سلام و احترام. آیا تا بحال بابت این موضوع به روانشناس مراجعه کرده اید؟ از بابت مراجعه به روانشناس و مشاوره نگرانی خاصی دارید؟ همانطور که فرمودید این مورد در طولانی مدت آرامش شما را خواهد گرفت. بخصوص در مواقع مطالعه، خواب و... فعالیت شما را محدود خواهد کرد. پیشنهاد میکنیم به یک روانشناس مراجعه بفرمایید تا موضوع ریشه یابی شود. در اینصورت مشکل بهتر شناخته شده و اقدام برای حل آن راحت تر است. با تشکر
    • سلام من یک جوان دانشجو دارم که دوهفته است افکارش به هم ریخته به این شکل : گاهی مواقع کلیه چراغ ها روشن میکند - قرآن زیاد گوش می دهد - ترانه زیاد گوش می دهد -تعداد از وسایل خونه را به هم گره داد ودرنهایت نابود میکند  آیا عاشق شده یا دچا بیماری روحی روانی گردیده  ممنون میشم اگه پاسخ دهید 
    keyboard_arrow_up
    3 اشتباه بزرگ در اولین ملاقات

    3 اشتباه بزرگ در اولین ملاقات!

    ایمیل با موفقیت برای شما ارسال شد!